ساعت فلش

من بــــــــــــــــــــــی تو
شعـــــــــــــــــــــر خواهم گفت...
تو بی مــــــــــــــــــــن چه خواهی کرد؟
اصـــــــــــــلا یادت هست که نیـــــــــــــستم...؟!

و من چه زيبا با در تنهايي خويش
عكس تو را با دود سيگارم....قاب گرفته ام.

من با تو چقدر ساده رفتم بر باد
تو نام مرا چـــــه زود بردی از یاد
من حبه ی قند کوچکی بودم که
از دست تو در پیاله ی چای افتاد

باور كرده ام...
که بی تو هم زندگی می گذرد....
دلم دیگرهیچ کس را...
نمی خواهد جز...
تنهایی...

رفتي...
رفتنت خنده را از من گرفت.
و غرورم
گريه را...
من ماندم و پاييز و سيگار.

آنقدر خوب هستم که ببخشمت … اما …
آنقدر احمق نیستم که دوباره به تو اعتماد کنم !

تو هم برو ...

تا مبادا از انهایی که مرا تنها گذاشتند ...

جا بمانی .

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...

تظاهر به بی تفاوتی،

تظاهر به بی خیـــــالی،

به شادی،

به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...

اما . . .

چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"

بی پناهی یعنی

زیر آوار کسی بمانی

که قرار بود

تکیه گاهت باشد..

سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست

گر در این خلوت بمیرم، هیچ کس آگاه نیست

من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی

این رفیق نیمه راهم گاه هست گاه نیست

بالا و پایین پریدنم

از شوق زندگی نیست!!!

ماهی روی خاک

چه میکند؟

چایت را بنوش

نگران فردا نباش

از گندم زار من و تو

مُشتی کاه میماند برای باد ها

حال امروز مرا آن سگ مرده ای می فهمد ، که بجای اینکه لاشه اش را
از وسط خیابان به کناری بیندازند ، با چرخ ماشین هایشان له تر اش میکنند...
غریب...
تنها...
بی اهمیت..

حال امروز مرا آن سگ مرده ای می فهمد ، که بجای اینکه لاشه اش را
از وسط خیابان به کناری بیندازند ، با چرخ ماشین هایشان له تر اش میکنند...
غریب...
تنها...
بی اهمیت..

اگه صدامو میشنوی دیگه ازم جدانشو دنیا بهم وفا نکرد تو دیگه بی وفا نشو

وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت …
فهمیدم که گاهی
“هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است”

آنقدر تنها شده ام که حتی مرگ هم تحویلم نمی گیرد

من از مرگ ماهی ها میترسم و گرنه درد دلهایم را به دریا میگفتم!