ساعت فلش

حاجی مرد بودن ک به سیبیل نی...جهان پهلوان تختی ک چار تیغ بود..هه

مشتی تو نذار ننت بره صفه نونوایی نمیخواد سره دخترای ادد لیستت غییییییرتی شی....

//////

دلم اغوش ان نامحرمی رامیخواهد ک شرعی بودنش را من میدانمو دلم......

حاجی منو نگاه...

دوتاعشق بیشتر نداریم.عشق مادرررر به بچش

///

عشق خدا به بندش....

بقیش تاثیرات هورمونیه افتاد....

هه..

هی دخی...

توکه به همه پسرا میگی داداشی...

مواظب باش عمه ی پسر خودت نشی...

///

راستی دخی برادرته....یا برا دررررته..هه

////

بعضیا ظاهر امام زادن....

باطن حروم زاده..هه...

مشتی وقتی اورجینال به دنیا اومدی...

حیف نی کپی از دنیا بری

...

هه

....

خودت باش..تمام

داداش تو پرده دختر مردم ونزن..

نمیخواد پرده سیاهی بزنی واسه محرم..

شما تو دنیای حقیقی....

خونه خالی نرووووو/////

تو دنیای مجازی no pv..پیش کشت

مشتی.///

تو شهری که پسرای ۱۸ سالش چشم به زنان چهل ساله دارند...

ومردان 50 ساله اش..چشم به دختران 18 دارند..

فاحشه ها ..مقدس ترین انسان های این شهرن.....اره والا

زندگی مابیشتر برتخم مراد گذشت..تابر وفق مراد...//

مشتی شما غمت از دوریه یارته..من خودم ب خودم میگم منو یادته

حاجی ماتوفکر اینیم ک روسنگ قبرمون چی مینویسن... 

تو.توفکراینی ک شعر عروسیت چی باشه..اونی ک همه چیشو مدیونه منه ....

الان واسه داشته هاش ..از یکی دیگه ممنونه....//

واسه همین ک دیگه واسم عشق وعاشقی......ممنوعه......///

اسون نیست من درک کنم هر انچە تو میخواهی

این روزها ساکت که بمانی… می رود به حساب جواب نداشتنت



عمرا اگر بفهمند داری جان میکنی تا احترامشان را نگه داری

مثل همیشە صبور...

چهره خورشيد شهرما دريغا سخت تاريك است !

بي شمارند آنهايي که، نامشان "آدم" است...
ادعايشان "آدميت"...
کلامشان "انسانيت"...
رفتارشان "صميميت"...

من دنبال کسي ميگردم که...
نه "آدم" باشد،
نه "انسان"،
نه "دوست"
و نه "رفيق صميمي"...!!!
تنها...
"صاف" باشد و "صادق"...
پشت سايه اش "خنجري" نباشد براي "دريدن"...
هيچ نگويد...
فقط همان باشد که "سايه اش" مي گويد...

امشب به قصه دل من گوش مي كني

 فردا مرا چو قصه فراموش مي كني

اين دگر من نيستم ، من نيستم

حيف از آن عمري كه با من زيستم

چه کسی میفهمد؟
در دلم رازی هست
میسپارم آنرا به خیال شب و تنهایی خود
به کدامین انسان؟
به کدامین مخلوق؟
تو بگوهست کسی
تا مرا دریابد؟
چه طنین انگیز است
تق تق پای خیالم که به دیباچه ی فردا
به خدا می راند
و جه زیباست نیاز من و ناز
دل بی تاب من و خاطره ای پر احساس
ولی افسوس که در راه دلم گم گشته
تو به من می خندی
و من از خنده ی تو
می فهمم
که کسی نیست مرا دریابد....

خستە ازهر انچە کە هست .

در هر خیابان گریە کردم گریە من را کرد.